کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سید پوریا هاشمی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

گـشـت تا قـافـلـه‌ات بـین بیـابـان پـیـدا            در گذر شد بدنم زخمی و عریان پیدا

آب هم بود ولی تشنه بمیرم عشق است            شاهدم هست ازین کـاسه و دندان پیدا


گیسویم خاکی خاکیست خبر داری که            گیسویت هست دراین موی پریشان پیدا

تن من ماند زمین ماند زمین ماند زمین            بهـر دفـنـم‌ نـشده چـند مـسـلـمان پـیـدا

بخدا جـای زن و بچه تو اصلا نیست            کـربلا هر طـرفـش بوده مغـیلان پیدا

به دلم هیچ! به دستان خودت رحمی کن            خاتـمی مـانـده به دسـتان سلیـمان پیدا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

دخـتران تو کـنون چادر معجـر دارند            نیست این منظره در شام غریبان پیدا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

دور من جمع شدند و به تنم خـندیـدند            مسلـمت شد وسـط بـازی طفـلان پیدا!

مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مسـلم که از حـسیـن سـلام مـکـرّرش            باید که خواند حضرت عبّاس دیگرش

فرموده مدح و منقـبتـش را به افـتخار            ثاراللّهی که بوده نـبی مـدح گـسـترش


ایثار و عزم و غیرت و آزادی و شرف            تـعـظـیـم می‌کـنـنـد هـمه در بـرابـرش

حیـرت برند اهل فـضیلت به رتـبه‌اش            زانـو زنند اهل کـرامت به محـضرش

مبهـوت گـشـته آدمـیان و فـرشـتـگـان            از عـزّتی که کرده عـطا حیّ داورش

تعـریف کرد و داد خـبر از شهـادتـش            بــا دیــدن عـقـیـل هـمـانـا پـیـمـبــرش

این است آن شهید که در یاری حسین            تا روز حشر مسجد کوفه‌ست سنگرش

لبّیک او حسین و طوافش به موج خون            تکـبـیرها بـلـند ز هر زخـم پـیـکـرش

پیـوسته بوی عـطر گـل نـیـنـوا گرفت            زآن دسته‌های نی که عدو ریخت بر سرش

سر داد و سر نکرد به جز بر حسین خم            ای جان فدای پیکر در خون شناورش

این است آن قـتـیل که بر زندگان دهد            روح حـیــات از نـفـس روح‌پــرورش

بـالای دار رفـت و هـمه سـربـه‌دارها            گـل‌بـوسه می‌زنـنـد به قـبـر مطهّـرش

: امتیاز

رباعی های شهادت مسلم بن عقیل علیه‌السلام

شاعر : شعرای آئینی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

پیـغـمـبر درد بـود و هـم‌درد نداشت            از کوفه به‌جز خاطره‌ای سرد نداشت
می‌گـفت: خدایا که بگوید به حسـین            این شهر هزارکوچه، یک مرد نداشت


******** محمد علی جوشقانی ********

من در بـر کــشـتـی نـجــات آمـده‌ام            در ســاحـل چـشـمـۀ حـیـات آمـده‌ام

تا زودتـر از زود گـنـاهـم بـخـشـنـد            قـبـل از عـرفـه در عـرفـات آمـده‌ام

******** سید رضا مویّد ********

آهنگ سـفـر کرد به فـرمان حـسین            در کوچۀ کوفه شد غزل‌خوان حسین
وقتی که حماسه را به خون امضا کرد            می‌گفت: که جان من به قربان حسین

******** غلامرضا شکوهی ********

در شـهـر نمانـده اهل دردی جز تو            در جادۀ عـشق، رهـنـوردی جز تو
در کـوفه؛ اگرچه لاف مـردی بزند            ای طوعه نمانده است
مردی جز تو

******** سید مهدی حسینی ********

در شهـر دلی، به شوق پـرواز نبود            بـا حــنـجــرهٔ بــاغ، هــم‌آواز نــبـود
آورد کـبـوتـری پـیـام از گـل سـرخ            افـسـوس که یک پـنـجـرهٔ بـاز
نـبود

******** میثم مومنی نژاد ********

تنهـا نه کـسـی تو را هـمـاورد نبود            یک مردِ نـبـرد، یـار و همدرد نبود
آن شب که زنی کرد حـمایت از تو           
در کوفه به حقّ حق که یک مرد نبود

******** احد ده بزرگی ********

: امتیاز

مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیه‌السلام

شاعر : شیرین خسروی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

طلـوع کرده شفـق در نگـاه شعـله‌ورت           اسیر چـشم تو باران، نسـیم در به درت

تو از کدام لبِ تـشنه قـصه می‌خـوانی؟           که رودهای جهـان گـشـته‌اند همسفـرت


چه بر تو رفت در آن لحظه‌ای که فهمیدی           از آب و رنگ خیانت پُر است دور و برت

چه داغ‌ها که دلت را پُر از شرر کردند           چه زخم‌های عمیقی که مانده بر جگرت

نه آسـمان که شـبی بی‌سـتاره و تاریک           که تکه ابـر سـیـاهی‌ست در نگـاه ترت

تو را چنان که تویی هیچ‌کس نخواهد بود           اگر جـدا شـود از تن هـزار بـار سـرت

: امتیاز

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : اعظم سعادتمند نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

با اینکه روزی داشتی کاشانه در این شهر           اینجا نیا، دیگر نداری خانه در این شهر

یـادم می‌آید تا کجـاهـا کـیـسه‌ای نان را           می‌برد آن شب‌ها علی بر شانه در این شهر


وقتی تمام مردمانش جاهل‌اند ای عشق!           پیدا نخواهی کرد یک دیوانه در این شهر

آواره، گشتم کوچه‌ها را یک یک اما نیست           جز طوعه هرگز قامتی مردانه در این شهر

هرکس که روزی نامهٔ یاری برایت داد           شد نیـزه‌دار لشکر بیگـانه در این شهر

دورت بـگـردم! بـادهـای شــام آوردنـد           انگار با خود قحطی پروانه در این شهر

این نامه از مسلم به دستت می‌رسد اما           کشتند او را ناجوانمردانه در این شهر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

وقتی تمام مردمانش عاقل‌اند ای عشق!           پیدا نخواهی کرد یک دیوانه در این شهر

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام و شهادت مسلم بن عقیل

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هر آن کسی که ندارد به دل غم، از ما نیست            به سرِّ عشق نشد هر که مَحرم، از ما نیست

غـم تـو را بـه دل مـا خــدا زیـاد کـنـد            هر آنکه خواسته از تو غم کم، از ما نیست


دلیل خلقت ما خوردنِ غـمِ عشق است            مُخـالـف غـم مـاه مُـحـرَّم از مـا نیست

فـقـط هـوای حـسیـنـیه را هـوس داریم            اسیر بندِ هوا و هوس هم، از ما نیست

سیاهیِ عـلَـمش پاک و روسفـیـدم کرد            دخیل نیست هرآنکه به پرچم، از ما نیست

سـیاه لـشکـر اوئـیـم و اِدّعـامـان نیست            شُکـوه لشکـر شاه دوعالم از ما نیست

لـبــاس مــشـکـیِ او داده آبــرو مـا را            هر آنکه نیست در احرامِ ماتم از ما نیست

بـرای “ارثِ پـدر” تا هـمیـشه ممـنونیم            نصیب آنکه نشد “ارثِ آدم” از ما نیست

تمام شادیِ دنیا خلاصه در گریه است            هر آنکه اَشک نریزد در این غم از ما نیست

اجـازه از طـرف مـادرش شـده صادر            وگرنه این همه اشک دمادم از ما نیست

برای گریه تـوسُّـل به “یا رُبـاب” کـنیم            رُباب بانیِ اَشک است و این نم از ما نیست

حُضور حضرت زهرا به روضه‌ها حتمی است            یقین ندارد اَگر کَس به این هم از ما نیست

نمک به زخم دل از غُصّۀ تو می‌پاشیم            هر آنکه است به دنبال مرهم از ما نیست

تو گریه کَردی و ما گریه کرده‌ایم حسین            تویی مقابل ما، این دو زمزم از ما نیست

تو را بخاطـر دنـیا فـروخت کوفه ولی            هزار شُکر، که دربند درهم از ما نیست

سرِ سفـیرِ تو از پشت بام خورد زمین            نوشته است به مقتل، مُقرَّم از ما نیست!

نوشته؛ شد تنش از یِک قَـناره آویـزان            هر آنکه خون نکند گریه زین غم از ما نیست

برای مُسـلـم تو جـدِّ تو گـریسته است!            که بر مُصیبت بی‌حدِّ تو گریسته است؟

: امتیاز

زبانحال حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها با سر مطهر پدر

شاعر : علی ساعدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کوفه سرتاپاش نیرنگ است برگرد ای حسین           میزبان، صد رو وصدرنگ است برگرد ای حسین
غیر طوعه یک نفر دَر را به رویم وانکرد           در ستم، کوفه هماهنگ است برگرد ای حسین


عهد را بشکسته‌اند و دست من را بسته‌اند           اشکم ازاین فتنه خونرنگ است برگرد ای حسین
خون دلها خورد مولایم علی از دستشان           شهرت این کوفیان ننگ است برگرد ای حسین
این سخن سربسته می‌گویم که زینب را مَیار           پشت بام خانه‌ها سنگ است برگرد ای حسین
الـسّـلام و، والـسّلام و این کـلام آخـرم           میزبان آمادۀ جنگ است برگرد ای حسین

: امتیاز

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد رضا محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

در کوفه حسین جان خبر از مهرو وفا نیست            اینجا به خدا آیتی ای از رنگ خدا نیست
کوفه همهٔ لطف و صفایش ز علی بود            از بعد علی غیر دورنگی و ریا نیست


ما یار و هوادارتو هستیم، دروغ است            در باطن کوفی بجز از جور و جفا نیست
گـفـتند بیا، جـمله هـواخـواه تو هـستیـم            یک تن به خـدا یـار وفـادار شما نیست
گـفـتـنـد بـیا، در دلـمـان حُـب تو داریم            اندر دلشان جز ستم و کینه، میا،
نیست
مهمان کشی عادت شده در منطق کوفی            ترسی به دل از محکمهٔ روز جزا نیست
این کوفهٔ نفرین شده آقا همه درد است            اینجا نه دوا هست، نه امّید شِـفا، نیست
همراه مـیاور تو عـلی اصغـر خود را            آن مرغک پر بسته سزاوار
بـلا نیست
این قـاصد خـونیـن پر
تو مـیل تو دارد            افـسوس به دام سـتم افـتاده، رها نیست
مـن"نـاعـمـم"و سـائـل درگــاه شـمـایـم           
ما را تو مرانی ز سرایت، که روا نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا علیه‌السلام و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند سران قبایل نیز به طمع سکه های زر مسلم را تنها گذاشتند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

گرم است عجب، مشغـلهٔ اسلحه سازی            اینجا بجز از نیزه و شمشیر دغا نیست

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

دردا که در دیـارِ شـما دردِ یـار نیست            آنـجـا که دردِ یـار نبـاشـد دیـار نیـست

هر چار فصل سال در اینجا خزانی است            یک روز هم بـرای نمـونه بهـار نیست


اینجا محـبت و شفَـقَـت هر دو مُـرده‌اند            اما به سوگـشان احدی سوگـوار نیست

مهـمـان کجا و بـسـتنِ درهای خـانـه‌ها            بی‌رحم‌تر ز کوفه در این روزگار نیست
بیعت نکرده بیـعـتـشان را شکـسـته‌انـد            جز هانی و حبیب کسی پای کار نیست
بـسـتـنـد انـتـهـای گـذرهـا و غــافـلــنـد            قـوم ابـوتـراب کـه اهـل فـرار نـیـسـت
شب را
میان کوچه سحر کرده‌ام، کسی            اینجا شبـیه من به غـریبی دچار نیست
گـفـتم بـیا، نـدیـده بـگـیر و نـیا حـسـین            اینجا کسی برای تو چشم انتظار نیست
شــرمــنــدۀ ربـاب مـکـن تـا ابــد مـرا            کـوفه که جای آمـدنِ شـیرخـوار
نیست
یک
لحظه در خیالِ خودم غرق بودم و            دیدم به گوشِ دختر تو گـوشوار نیست
دادنـد تـا
که نـیـزه بـسـازنـد بـی‌شـمـار            انگـار در سپاه، به جز نیـزه دار نیست
فهمیدم از سکوتِ پر از حرف کوفیان            انـگـار اینکه زنـده بـمـانم قـرار نیست
بـاید که سـر به دار دهـم در هـوای تو            تاوانِ عاشقی به جز از اوج
دار نیست

: امتیاز

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : غزل

قـرار بـیـقـرارم ای حـسین جان            به عشق تو سرِ دارم حسین جان
مـیـان کـوفــیـان تـنـهــای تـنـهـا            گـرفـتـارم گـرفـتارم حسین جان


سـر بـازار حـرفـی مـن شـنـیـدم            دهد این حرف آزارم حسین جان
مـهـیـای جـدالِ بـا تـو هـســتـنـد            الا نـور شب تـارم حـسـین جـان
سـپــردم دخـتـرم را دسـتـت آقـا            ز دوریش اگر زارم حسین جان
فــدای دخـتــرانـت دخــتــر مـن            همه دار و ندارم ای حسین جان
دو
طـفـل کوچکـم قـربان اصغر            به راهت سرگذارم ای حسین جان

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا علیه‌السلام و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند سران قبایل نیز به طمع سکه های زر مسلم را تنها گذاشتند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

بــرای اکـبــر تـو نـقـشـه دارنـد            به سینه غصه دارم ای حسین جان
دراینجا حرف عباس رشید است            به کوفه گر علمدارم حسین جان
ز
خلخال و ز معجـر حرفها بود            دگر طاقت ندارم ای حسین جان

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

کـوفـه نـیا؛ از آمـدن صرفه نظر کن            از این سفر آقای من صرفه نظر کن
از دست خود انگـشترت را دربیاور            از خیرِ کهنه پیـرهن صرفه نظر کن


دربــارۂ ســرنـیــزه‌هـای زهــر آلـود            با خواهرت حرفی نزن، صرفه نظر کن
از کــربـلا از نـیــنــوا از قـاضـریـه            از هر کجا غیر از وطن صرفه نظر کن
این تن بـمـیـرد دخـتـرانت را نـیـاور            دارند دسـتـان بـزن صرفـه نظـر کن
از نـامـۀ بی‌غـیرتِ خـنجـر فـروشان            از مردم پیمان شکن صرفه نظر کن
از پـیکـرت چیزی نـمی‌مـانـد! بیا از            آوردنِ حـتی کـفـن صرفـه نظـر کـن

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا علیه‌السلام و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند سران قبایل نیز به طمع سکه های زر مسلم را تنها گذاشتند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

دیـدم خـریـده حـرمـلـه تیـر سه شعبه            جان رباب از آمدن صرفه نظـر کن!

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در میانِ کوچه‌ها بدجور سرگردان شدم            بی‌کس و تنها در این وادی غم، حیران شدم
پشتِ من خالی شد از این مردمِ بی‌عاطفه            چون عمویم مرتضا در کوچه‌ها گریان شدم


کاش می‌شد تا خبردارت کنم کوفه نیا            ظاهراً مسدود شد راه و منم زندان شدم

از در و دیوار می‌بارد فقط خنجر زدن            طینتِ اینجاست نامردی ببین باران شدم
حضرت ارباب جای تو در قلبِ من است            عاشقت هستم دوباره بی‌سر و سامان شدم
شکر می‌گـویم که در سردفـترِ کرببلا            دومین آئینه‌ام که در رهت قـربان شدم
دست‌هایم بسته شد مانندِ
حیدر ای خدا            یادم افـتاد از مدیـنه آتشِ سـوزان شدم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد! همانگونه که کتب: تاریخ الامم والملوک ۵ /۳۷۵؛ اللهوف ۴۰؛ مُثیرُالأحْزان ۱۱۲؛ الکامل فی‌التّاریخ۱۱ /۱۱۶؛ بحارالأنوار۴۴ /۳۳۸؛ منتهی‌الآمال ۳۶۵؛ نفس‌المهموم ۸۲؛ مقتل امام حسین ۱۵۳؛ مقتل مقرّم ۵۶؛ قمقام ۲۸۵؛ مقتل جامع ۱ /۴۸۴ ذکر شده است اولین شهید کربلا کسی به نام سلیمان معروف به ابارزین است که همزمان با مسلم بن عقیل نامۀ سیدالشهدا را برای اهالی بصره برد، ابن زیاد ملعون قبل از آنکه به کوفه بیاید در شهر بصره سلیمان را به شهادت رساند سپس به کوفه آمد

شکر می‌گـویم که در سردفـترِ کرببلا            اولین آئـینه‌ام که در رهت قـربان شدم

مدح و شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه‌السلام

شاعر : مجتبی خرسندی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نکرده است به عهدش کسی وفا مسلم            رسـیده‌ای به سـرانجـام مـاجـرا مسلم

عـلی نـدیـده وفـا از اهـالی این شهـر            نشـسـته‌ای به امـیـد وفـا چـرا مسـلم؟


نمـاز مغـرب اگر صد هـزارتا باشند            دوباره یک نفـری مـوقـع عـشا مسلم

دوچشم مردم این شهر کور خواهد شد            اگر اشـاره کـند بـرقـی از طـلا مسلم

ببین که مردتر از مردهاست پیرزنی            امـید نیـست به این قـوم بی‌حـیا مسلم

شب نجات تو از دست شبه مردان است            هزار شکر که دیگر شدی رها مسلم

نـمانـده راهی و تو بی‌پـنـاهی و بـاید            فـقـط بلـنـد کـنی دسـت بر دعـا مسلم

رسیـده‌ای به سرانجام و حـیلـۀ کوفی            ببـین خـیال تو را بـرده تا کجـا مسلم

اگـر چه از سـر دارالإمـاره می‌افـتی            سـرت نـمی‌رود اما به نـیزه‌ها مسـلم

هـزار شـکـر خـدا را دگـر نـمی‌مـاند            تن تو روی زمین زیر دست و پا مسلم

ولی قـرار شده تشـنه لب شهید شوی            بـه احـتـرام لـب شـاه کــربـلا مـسـلـم

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه‌السلام

شاعر : محمود یوسفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

بلی، محرم شدن حال و هوای دیگری دارد           ولی حاجی ما سعیش صفای دیگری دارد

به قربانش که قبل عید قربانی قربان شد           به روی دار این حاجی منای دیگری دارد


پشیمان‌ها همه در دل دعاگوی نجات او           ولی مسلم به روی لب دعای دیگری دارد

دلیل اشک هایش نیست قطعا جان ناقابل           سفیر انگار در دل غصه‌های دیگری دارد

تو شاهد باش ای دارالاماره داستانش را           بگو در کوفه مسلم کربلای دیگری دارد

سرش را داد تن هم بر زمین افتاد، لب تشنه           هلا این مقتدا خود مقتدای دیگری دارد

سرانجام حدیث عاشقی وصلی ست جاویدان           به پای عشق جان دادن بهای دیگری دارد

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه‌السلام

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای جان میهمان، ز چه تن پاره پاره‌ای؟            جایت به چشم‌هاست، چرا بر قناره‌ای؟

آن گـریه‌ها ز وصل، به لبخـند شد بدل            دیشب تو، ابر بودی و امشب ستاره‌ای


دیشب سرت به دامن دیـوار کوچه بود            امـشـب چه سربـلـنـد به دار الامـاره‌ای

تو با شکاف لب، به چه کس می‌دهی سلام؟            بر بـام رفـته، یا که به دارُالـزّیـاره‌ای؟

مـردم پی نـظـارۀ تـو جـمـع گـشـتـه‌انـد            امّا تو بر جـمـال که، گـرم نـظـاره‌ای؟

بـر بــازدیـد دیـشـب تـو امـشـب آمــدم            افـسـوس من پـیـاده، ولی تو سـواره‌ای

: امتیاز

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : وحید قاسمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کوفه دل بستگی‌اش را به تو ابراز نکرد            در زدم خانه به خـانه، احـدی باز نکرد

خسته از راه، دعا کن به دو راهی نخورد            هیچ مـردی به در بـسـته الـهـی نخـورد


غیر از این طوعه در این شهر ندیدم مردی            کاش می‌شـد به تو پیـغـام دهم برگـردی

کاش می‌شد به تو پیـغـام دهـم، کوفه نیا            به علی‌اصغـر شیرخواره قـسم کوفه نیا

دیدن حرمـله دلـشـوره به جـانم انداخت            جـملۀ « کـوفه نـیا » را به زبـانم انداخت

پیـنۀ مُـهـر به پیـشـانی شان توطـئه بود            قول این طائـفـۀ چرب زبان تـوطئه بود

پشت پای بـدی از دوست نـماها خوردم            زخـم از نـیـزۀ تـکـفـیر به فـتوا خـوردم

کوچه گردی شده کارم، همه رفتند حسین!            راه برگـشت ندارم، همه رفـتـند حسین!

حق اولاد عـلی نیست چـنان بی‌مِـهـری            گـریـه‌ام بـنـد نمی‌آیـد از این بی‌مِـهـری

روضه‌هـایم به تو بـسـیار شباهـت دارد            اشکـم از غـربت گـودال شـکـایت دارد

سـر دروازه رسـیـدی، طلـب بـاران کن            با لب تـشـنه مـرا فـاتحه‌ای مهـمـان کن

غم نخور! چون که شنیدی به پرم سنگ زدند            به فـدای سر زینب به سـرم سنگ زدند

: امتیاز
نقد و بررسی

با توجه به اینکه تصریح بر شش ماهه بودن در کتب تاریخی متقدم و معتبر نیامده است و این موضوع برای اولین بار در قرن سیزدهم در کتاب ذخیرۀ الدارین آمده است بیت زیر تغییر داده شد

کاش می‌شد به تو پیـغـام دهـم، کوفه نیا            به علی‌اصغـر شش ماهه قـسم کـوفه نیا

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد. زیرا همانطور که شیخ صدوق در امالی مجلس ۱۹ ص ۱۴۳، علامه مجلسی در بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۰۰، شیخ عباس قمی در نفس المهموم ص ۱۳۲ و منتهی الآمال ج ۲ ص ۷۴۶، مقتل جامع ج ۲ ص ۶۴۰ و دیگر کتب معتبر آمده است این دو کودک پس از شهادت سیدالشهدا در کربلا به اسارت درآمدند و ابن زیاد دستور داد آنها را در زندان کوفه نگاه دارند.

سر به دیوار غـریـبی نگذارم چه کنم؟!            دست دشـمن پـسرانم نـسـپارم چه کنم؟!

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! زیرا بر اساس روایات مستند ابن زیاد سر حضرت مسلم را به شام فرستاد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در دل خاک، دلم خـون جگرت می‌ماند            سـر دروازه سـرم مـنـتـظـرت می‌مـانـد

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : علیرضا خاکساری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل مثنوی

هرچه گشتم شهر کوفه مالک اشتر نداشت            مسلم درمانده غیر طوعه همسنگر نداشت

شهـر بود و قـصۀ مـسـلم فـروشی بـلال            در وجودش ذره‌ای از غیرت مادر نداشت


انتظارم از سلیمان بیش از اینها بود حیف            هیچ کس مانند او حرف مرا باور نداشت

نامه بود از جانبش هر روز دستت می‌رسید            کـفتر نامه‌برش ای‌کاش اصلا پر نداشت

لشگـر ابن زیاد از معجـزات سکه است            ابن مرجانه میان چنته غیر از زر نداشت

 تشـنۀ خـون تـمـام بـسـتـگـان حـیـدرانـد            کوفۀ نامرد دست از کشتن من برنداشت

در عجب از حکم قاضی القضات کوفه‌ام            تیغ می‌زد بر تو گرچه دست بر خنجر نداشت

زجـرهای شهـر می‌آیـند چـنگـم می‌زنند            حرف دارم می‌زنم با کینه سنگم می‌زنند

از دل از دشمنی لبـریز می‌تـرسم حسین            از سپاه شهر نفرت خیز می‌ترسم حسین

پیر مردان حریصی را به چـشـمم دیده‌ام            از عصای چوبی ناچـیز می‌ترسم حسین

در ضمیر من لـبانت خـود نمایی می‌کـند            از وجود خیزران هم نیز می‌ترسم حسین

طـاقـت دیــدن نـدارم کـوره‌ای از آتـشـم            می‌روم پـیش قـدم‌های تو قـربـانـی شـوم

مـسـلـم امـا پـیـرو اسـلام ایـنـان نـیـسـتـم            تا بفـهـماند به عـالـم من مسـلـمان نیـستم

بـر سـر دار بـلا با سـر نه با پـا می‌بـرد            پیکرم را دشـمـنت برعکـس بالا می‌برد

این بدان معنی‌ست که حرمت ندارد این بدن            بی‌عـبـا و بی‌عـمـامـه بـی‌ردا و پـیـرهـن

محض خوشـنودی امثال سنان و حـرمله            پیکرم را می‌بـرند آخر به سـوی مـزبـله

با غم غربت چه بر روز من آوردی حسین            کاش می‌شد از میان راه برگردی حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا علیه‌السلام و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند سران قبایل نیز به طمع سکه های زر مسلم را تنها گذاشتند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

پرسه می‌زد در پی تیر سه شعبه حرمله            کاش که بازار کوفه دیگر آهنگر نداشت

خـنجر کـندی نـشانم می‌دهـد شـمر لعـین            از همین تیغ نگـشته تیز می‌ترسم حسین

دختران خویش را قول غنیمت داده است            خیلی از خولی و چشم هیز می‌ترسم حسین

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَیتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

پرده را بالا زدنـد از پیـش چـشمان تـرم            دخترت را دیدم اما بر سرش معجر نداشت

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

می‌نویسم رویِ هر دیـوار واویلا حسین            می‌نویسم با لـبی خـونـبار واویلا حسین

هر قدم تکـرار در تکرار واویلا حسین            می‌نـویـسم زیـرِ این آوار واویلا حـسین


وای از کوفه از این آزار واویلا حسین

من که دنیایم تویی؛ معنایِ دنیایم علی‌ست            من که غم‌هایم تویی آشوبِ شبهایم علی‌ست

دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علی‌ست            آمدم در کوفه و گفـتم که آقایم عـلی‌ست

بارها گـفـتم عـلی، اینـبار: واویلا حسین

از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست            از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست

از عـلی گفتم ولی پهلوم می‌دانم شکست            آنقدر خوردم که این بازویِ بی‌جانم شکست

می‌زنم با دستِ بـسته زار واویلا حسین

دستگـیرم کـرده‌اند از بام می‌بـینم تو را            با تَنی پُر خون همین احرام می‌بینم تو را

می‌رسی با دخـتری آرام می‌بـیـنم تو را            بِینِ کـوفه در مـیانِ شـام می‌بـیـنم تو را

آه آه از زیـنب و انـظار واویـلا حـسـین

کوفه و در سینه‌ها بُغضِ غدیرش را ببین            وایِ من زنجیرهای سخت‌گیرش را ببین

کوچه‌ها را بام‌هایش را اسیرش را ببین            بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین

دارم اینجا قبلِ تو یک کار: واویلا حسین

جز غمت اینجا کسی دیشب پناهم داد نه            غیر طوعه هیچ کس در خانه راهم داد نه

پاسـخی بر الـتـمـاسـم بر نـگـاهـم داد نه            آن همه بیعـت دریغـا یک سـپاهم داد نه

دخترم را بر حـرم بـسپار واویلا حسین

هرکه اینجا بود حـتی انـدکی می‌زد مرا            آن یکی می‌بُرد من را این یکی می‌زد مرا

پیرمردی می‌کشید و کودکی می‌زد مرا            کاشکی جایِ یتـیمت کاشکی می‌زد مرا

دخترت هست و شب است و خار واویلا حسین

جان من حـتی بـرای آب اینجا رو مزن            یا برای کـودکی بی‌تـاب ایـنجا رو مزن

شرمگین از مادری بی‌خواب اینجا رو مزن            پیش این لبخـندها ارباب اینجا رو مـزن

رو مزن، آبی ولی بـردار واویلا حسین

آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده‌ام            آتش و سنگ و عصا و نیزه درهَم خورده‌ام

هرچه خوردم کم نیاوردم ولی کم خورده‌ام            با دو دستِ بسته سیلی‌های محکم خورده‌ام

وای من از کوچه و بازار واویلا حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا چنانچه شیخ صدوق در امالی مجلس ۱۹ ص ۱۴۳، علامه مجلسی در بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۰۰ ، شیخ عباس قمی در نفس المهموم ص ۱۳۲ و منتهی الآمال ج ۲ ص ۷۴۶، مقتل جامع ج ۲ ص ۶۴۰ و دیگر کتب معتبر آمده است این دو کودک پس از شهادت سیدالشهدا در کربلا به اسارت درآمدند و ابن زیاد دستور داد آنها را در زندان کوفه نگاه دارند.

پاسـخی بر الـتـمـاسـم بر نـگـاهـم داد نه            نه به من، جا بر دو طفل بی‌گناهم داد نه

مطالب مصرع اول مستند نبوده و بیشتر به جهت تنگنای قافیه مطالب تحریف شده

پیرمردی می‌کشید و کودکی می‌زد مرا            کاشکی جایِ یتـیمت کاشکی می‌زد مرا

بند های زیر به دلیل تحریفی بودن مطالب حذف شد! نحوه مبارزه و زخمی شدن حضرت مسلم مغایر مطالب زیر است و چنین اشعاری نشانگر عدم مطالعه مقاتل توسط شاعر محترم است. لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا علیه‌السلام و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یک نفـر آمد نوک نیـزه به پهلویم کشید            یک نفر با چکمه‌اش بدجور بر رویم کشید

خنجـرش را کافری آمد به اَبرویم کشید            حلـقۀ زنجـیـر آورد و به بـازویم کـشیـد

نالـه‌ام شد با تَـنی خـونبار واویلا حسین

مَردم اما گریه‌ام تقصیرِ تیرِ حرمله است            جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیر حرمله است
بین کوفه صحبتِ تاثیرِ تیر حرمله است            گرچه عُمری تیر دیدم، تیر، تیر حرمله است

دیدم و گـفـتم ولی دشـوار واویلا حـسین

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

خامـوشم و هر زخـم تـنم راست ترانه            با ذکر تو خـون از دهـنم گـشته روانه

گـشتم سپـر تـیر غـمت کوچه به کوچه            آتش به سرم ریخت عدو خانه به خانه


آتـش چه کـنـد با بـدن خـسـتـه‌ام از بام            من کز جگـرم شعـله کشد بی‌تو زبـانه

دادنـد هــمـه بـا سـرانـگـشـت نـشــانـم            از بس که بُود بر رُخم از سنگ نشانه

غم نیست اگر خـصم بَرَد بر سر دارم            یک عمر مرا دار غـمت بوده به شانه

بـین شـهـدای تـو که مـظـلـوم زمـانـنـد            مظلـوم ندیده است چو من چشم زمانه

من طوطی بـسـتان غـم و درد و بلایم            زخــم بــدنـم لالـه و اشـکــم شـده دانـه

سردار سرافراز تو می‌بودم و افسوس            بـر دامـن دیــوار، سـرم بــوده شـبـانـه

(میثم) هـمه آلـوده‌ای و بـهـر نـجـاتـت            جـز مهـر حسین بن عـلی نیست بهـانه

: امتیاز

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ای داد بـیـداد از غـریـبی از اسـیـری            من‌ روی بام قصرم‌ و تو درمسـیری

من ‌مَـردم اما پـیـش هر نـامـرد رفـتـم            آواره شـب تا صـبـح بـا پـا درد رفـتـم


چه زود عهد خویش را با ما شکستند            از ترس و حرص زر سرِ ما را شکستند

نـان تـو را خـوردنـد و دنـبال یـزیـدند            مثل عـلی من را به هر کوچه کـشیدند

این زخم لب این کاسه‌ها اصلاً بهانه‌ست            من تشنگی را دوست دارم‌ عاشقانه‌ست!

اینهـا که می‌گـفـتـند عـبـد‌ خـانـه‌زادنـد            از شـیــعــیـان مـخـلـص ابـن زیـادنـد

این ‌قـوم‌ از کـیـنـه دلی لـبـریـز دارنـد            در دست‌هـاشان سنگ‌هایی تـیز دارند

دادم عـقـیـقـم‌ را که فکـر شـر نبـاشند            تا بـعـد ازین دنـبـال انـگـشـتر نبـاشند

خیلی مراقب باش این کوفه سراب است            هرکوچه‌اش مثل بنی‌هاشم عذاب است

پائـین می‌افـتم‌ تا که تو پائین نیـوفـتی!            از بام می‌افـتم که تو از زین نیوفـتی!

من شمر را دیـدم که‌ دنبال خطـر بود            چشمم به آن خنجر که بسته بر کمر بود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد!

چه زود عهد خویش را با ما شکستند            یاد حـسن کـردم نـمـازم‌ را شکـسـتـند

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالب حذف شد!

با چـوب دسـتی زد به لب‌های کـبودم            آقـا فـقـط من فـکـر لب‌هـای تـو بـودم

آقا خـلاصه من به جـرم عـشق مـردم            یـاد تـنـور افـتـادم اصلا نـان نخـوردم

زبانحال مسلم بن عقیل علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : مسمط

من که میر راستان و عـبد میر راستـینم            پای بند حقّ و دست حق بود در آستـینم

بی معین و یاورم امّا به حق یار و معینم            رهـروان وادی توحـید را عـین الیـقـیـنم


پیشـباز و پـیـشـتاز کـشـتـگـان راه دیـنم

مسـلـمم امّا به معـنی قـبـله‌گـاه مسلـمـینم

فردم و بـا فـرد فــرد عـالـم دل آشـنـایـم            با تن تـنهـا سـپاه فـتـح را صاحب لـوایم

با لب عطشان خروشان چشمۀ آب بقایم            کعبه‌ام، رکنم، منایم، مروه‌ام، سعـیم صفایم

یوسف مـصـر ولایـم عـیـسی دار بـلایم

پرتوی از طا و هایم جلوه‌ای از یا و سینم

شیر نوشیدم به مهر دوست از پستان مادر            خوش بود چوی گوی اگر در راه محبوبم فتد سر

طینتم را این چنین بسرشته از آغاز مادر            نیست بیم از کشتنم در بین این دریای لشکر

گر امیرالمؤمنین شیر خـدا بود و پیـمبر

من خـروشان شیر فرزند امیرالمؤمنـینم

محـرم اسـرار حـقّـم رازدار اهـل رازم            قبـلۀ اهـل نـیازم مـشعـل سـوز و گـدازم

جان به کف باشد به جانان دم به دم روی نیازم            خون سر آب وضویم سنگ کین مهر نمازم

بر سـردار محـبّت پـایـدار و سـرفـرازم

بر روی بام شهـادت کـشتۀ جان آفـرینم

مرد حق را خوش بود گر بهر حق آزار آید            سر شکسته دست بسته بر سر بازار آید

بارش تیغـش به سر از دشمن غـدّار آید            هر چه پیش آید خوش آید در ره دلدار آید

عالم ار خصمم شود یا خلق عالم یار آید

از ازل راهم یکی بوده است و تا آخر چنینم

کوفه‌ای که حکمرانش را، ستم گردیده عادت            ملتی از ترس و وحشت نزد وی آرد ارادت

حرف دین کفر است و حرف حاکم ظالم عبادت            مردم آزاده را جان باخـتن باشد سعادت

نیش دشمن خوشتر است از نوش ما را در شهادت

غم ندارم گر رسد تیر از یسار و از یمینم

برفراز دار غیر از حکم حق اجرا نکردم            قامت ذلّت به پیـش خصم یکتا تا نکردم

گرد حق پروانه سان گردیدم و پروا نکردم            بسته شد دستم ز پشت و ظلم را امضا نکردم

راه را بر دشمن قرآن و عترت وا نکردم

گر چه دشمن در فکند از بام بر روی زمینم

من که باشد از ولی الله لوای حق به دوشم            من که باشد آیه آیه نغـمۀ قـرآن سروشـم

با سکوت خویش کی دین را به دنیا می‌فروشم            خون حـقّم در ره حـق تا ابد باید بجوشم

در کمین خصم چون دریای آتش در خروشم

گرچه با نیرنگ باشد دشمن دون در کمینم

با سکوت خود کنم امضای هر بیداد، هرگز            باز دارم سینه را از ناله و فریاد، هرگز

وا کنم ره را به روی ظلم و استبداد، هرگز            سرنوشت دین به دست خصم بد بنیاد، هرگز

حق اسیر باطل و باطل بود آزاد، هرگز

کی گذارم دست بر روی هم و ساکت نشینم

تا که بنویسم به خون سرخ خود حکم امامم            کرسی تبلغ من دار است و حکم حق کلامم

تا به هر عصری رسد بر گوشی هر نسلی پیامم            پنـدهـا گـیـرنـد مردان الـهـی از قـیـامـم

گو ببُرّد خصم سر لب تشنه بر بالای بامم

موج نفـرت بر عـلیه‌ش تا ابد می‌آفـرینم

دوست دارم جان کنم ایثار راه آل طاها            دوست دارم سر دهم در راه دین تنهای تنها

دوست دارم بشکند در هم تنم از سنگ اعدا            دوست دارم زآتش جانان خود سوزم سراپا

دوست دارم یاد طفل کوچک فرزند زهرا

در به در در کوچه‌ها گردد و طفل نازنینم

تشنه بودم جام آبم داد چون خصم شریرم            گشت گلگون جام آب از خون رخسار منیرم

یافتم سرّی که باید با لب عطشان بمیرم            با لب عطشان بمیرم آب از دشمن نگیرم

آری آری آب کی از اهل آتش می‌پذیرم

من که آب کوثر آورده است ختم المرسلینم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد. زیرا موضوع کندن چاه بر سر راه حضرت مسلم در منابع معتبر نیامده و این قصه برای اولین بار در قرن یازدهم بدون هیچ اسنادی در کتاب منتخب طریحی نقل شد که جدای از مستند نبودن موضوع این قصه از نظر عقلی هم درست نبوده و در هنگام جنگ فرصت چاه کندن نبوده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در کمین خصم چون دریای آتش در خروشم            گو بکوشد بهر حفر چاه، دشمن در کمینم